متن نوشتار این مرجع تقلید به مناسبت شهادت حضرت زینالعابدین (ع) تقدیم میگردد.
* امامت دوازده امام(ع)
نزديك به ده هزار روايت از طريق شيعه و سنّى درباره امامت دوازده نفر از اهل بيت پيامبر گرامى (ص)، نقل شده كه اين روايات در كتابهاى معتبر اهل تشيّع و اهل سنّت موجود است. اين روايات بر سه گونه تقسيم مىشود :
الف) رواياتى كه به طور فشرده دلالت بر مدّعاى شيعه دارد، مانند روايت «ثقلين» و روايت «سفينه» و روايت «ائمّه اثنى عشر»:
1)روايت ثقلين: «قال رَسُولُ اللَّهِ (ص): اِنّى تارِكٌ فيكُمُ الثِّقْلَيْنِ كِتابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتى اَهْلَ بَيْتى وَ اِنَّهُما لَنْ يَفْتَرِقا حَتّى يَرِدا عَلَىَّ الْحَوضَ ما اِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِما لَنْ تَضِلُّوا».
(بحار الانوار، ج 35، ص 184، باب 4، ح 2.)
«به درستى كه من در بين شما دو چيز گرانبها مىگذارم قرآن و اهل بيتم، و آن دو از يكديگر جدا نمىشوند تا در حوض كوثر بر من وارد شوند، تا زمانى كه به اين دو تمسّك كنيد گمراه نمىشويد».
2) روايت سفينه: «قالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص): مَثَلُ اَهْلِ بَيْتى فيكُمْ كَمَثَلِ سَفينَةِ نُوحٍ مَنْ رَكِبَها نَجا وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْها غَرَقَ».
(بحار الانوار، ج 23، ص 123، باب 7، ح 48.)
«اهل بيت من در بين شما مانند كشتى نوح است، هر كس سوار آن شد نجات يافت و هر كس از آن تخلّف كرد غرق شد».
3) روايت ائمّه اثنى عشر:«قالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص): لا يَزالُ الدّينُ قائِماً حَتّى تَقُومُ السَّاعَةُ وَ يَكُونُ عَلَيْكُمْ اِثْنى عَشَرَ خَليفَةً كُلُّهُمْ مِنْ قُرَيْشٍ».
(بحار الانوار، ج 36، ص 239، باب 41، ح 38.)
«تا روز قيامت، دين اسلام پايدار است و دوازده جانشين براى شما هست كه همه آنها از قريش هستند».
روايت اخير همچنين با الفاظ ديگرى ولى با همين محتوا، به طور متواتر در كتابهاى معتبر اهل تشيّع و اهل سنّت از رسول گرامى (ص) نقل شده است، مانند:
«يَكُونُ بَعْدى اِثْنا عَشَرَ خَليفَةً كُلُّهُمْ مِنْ قُرَيْشٍ».
(بحار الانوار، ج 36، ص 268، باب 41، ح 88.)
«بعد از من دوازده نفر جانشين مىباشند كه همگى از قريش هستند».
«اَلْاَئِمَّةُ بَعْدى اِثْنا عَشَرَ كُلُّهُمْ مِنْ قُرَيْشٍ».
(بحار الانوار، ج 36، ص 282، باب 41، ح 103.)
«امامان بعد از من دوازده نفرند كه همگى از قرش هستند».
«لا يَزالُ هذَا الدّينُ عَزيزاً مَنيعاً اِلى اِثْنى عَشَرَ خَليفَة».
(بحار الانوار، ج 36، ص 266، باب 41، ح 87.)
«پيوسته اين دين غالب و محفوظ است تا زمانى كه دوازده نفر جانشين باشند».
تواتر اين روايات از جهت محتواى آن بوده و به تواتر، معنوى گفته مىشود، ولى روايات «ثقلين» و «سفينه» داراى تواتر لفظىاند.مؤلّف كتاب ارجمند »عبقات الانوار«، روايت ثقلين را با صدها سند معتبر از عالمان شيعى و سنّى نقل كرده و تنها يكصد و هشتاد و هفت سند در خصوص اين روايت از علماء اهل سنّت را در طى دو جلد بيان كرده است.
ب) رواياتى كه مقصود را رساتر و گوياتر از روايات دسته اوّل بيان كرده است، اين روايات نيز به تواتر معنوى از پيامبر گرامى (ص) در كتابهاى معتبر شيعه و سنّى نقل شده است. ار باب نمونه دو روايت را در ذيل مىآوريم:
1) «قالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص): يا حُسَيْنُ اَنْتَ الْاِمامُ، اِبْنُ اِلْاِمامِ، اَخُو الْاِمامِ، تِسْعَةٌ مِنْ وُلْدِكَ اَئِمَّةٌ اَبْرارٌ».
(بحار الانوار، ج 36، ص 291، باب 41، ح 116.)
«اى حسين تو امام، فرزند امام، برادر امام هستى، نه نفر امام نيز از فرزندان تو هستند».
يا هنگامى كه از پيامبر در مورد جانشينان آن حضرت سؤال شد، فرمود:
2) «عَلِىٌّ اَخى وَ وَزيرى وَ وَصيّى وَ وارِثى وَ خَليفَتى فى اُمَّتى وَ وَلِىُّ كُلِّ مُؤْمِنٍ بَعْدى، وَ اَحَدَ عَشَرَ اِماماً مِنْ وُلْدِهِ، اَلْحَسَنُ ثُمَّ الْحُسَيْنُ ثُمَّ تِسْعَةٌ مِنْ وُلْدِ الْحُسَيْنِ واحِدٌ بَعْدَ واحِدٍ، اَلْقُرانُ مَعَهُمْ وَ هُمْ مَعَ الْقُرانِ لا يُفارِقُونَهُ حَتّى يَرِدُوا عَلَىَّ الْحَوضَ».
(بحار الانوار، ج 33، ص 148، باب 16، ح 421.)
«على برادر و ياور و وصىّ و وارث و جانشين من در امّت من است او و ياده نفر از فرزندانش ولىّ و سرپرست هر مؤمنى بعد از من هستند، حسن و سپس حسين، سپس نه نفر از فرزندان حسين يكى پس از ديگرى جانشين من هستند قرآن با ايشان است و ايشان با قرآن هستند، ايشان قرآن را رها نمىكنند تا همگى در حوض كوثر بر من وارد شوند».
ج) رواياتى كه روشن و بدون ابهام، امامان را تعيين مىكند و نام آنان را يكى پس از ديگرى به وضوح بر مىشمارد. اين روايات نيز به تواتر معنوى در كتابهاى شيعه و سنّى نقل شده است. مانند سه روايت ذيل:
1) »قالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) فى تَفْسيرِ «اُولِى الْاَمْرِ» فى قَولِهِ تَعالى «يا اَيُّهَا الَّذينَ امَنُوا اَطيعُوا اللَّهَ وَ اَطيعُوا الرَّسُولَ وَ اُولِى الْاَمْرِ مِنْكُمْ« اِذا سَأَلَ جابِرُ بْنُ عَبْدِاللَّهِ الْاَنْصارى عَنْهُمْ: هُمْ خُلَفائى يا جابِر وَ اَئِمَّةُ الْمُسْلِمينَ بَعْدى اَوَّلُهُمْ عَلِىُ بْنُ اَبيطالِب ثُمَّ الْحَسَنُ ثُمَّ الْحُسَيْنُ ثُمَّ عَلِىُّ بْنُ الْحُسَيْنِ ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلىٍّ الْمَعْرُوفُ فِى التَوراةِ بِالْباقِرِ وَ سَتُدْرِكُهُ يا جابِر فَاِذا لَقيتَهُ فَاقْرَأْهُ مِنّى السَّلام ثُمَّ الصَّادِقُ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ ثُمَّ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ ثُمَّ عَلِىُّ بْنُ مُوسى ثُمَّ مُحَمَّدٌ بْنُ عَلىٍّ ثُمَّ عَلِىُّ بْنُ مُحَمَّدٍ ثُمَّ الْحَسَنُ بْنُ عَلىٍّ ثُمَّ سَميّى وَ كَنيّى حُجَّةُ اللَّهِ فى اَرْضِه وَ بَقِيَّتُهُ فى عِبادِهِ اِبْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَلِىٍّ، ذاكَ الَّذى يَفْتَحُ اللَّهُ - تَعالى ذِكْرُهُ - عَلى يَدَيْهِ مَشارِقَ الْاَرْضِ وَ مَغارِبَها، ذاكَ الَّذى يَغيبُ عَنْ شيعَتِه وَ اَولِيائِه غَيْبَةً لا يَثْبُتُ فيها عَلَى الْقَولِ بِاِمامَتِهِ اِلّا مَنِ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ بِالْايمانِ».
(بحار الانوار، ج 36، ص 249، باب 41، ح 67.)
«پيامبر اكرم (ص) درباره »اولى الامر« در پاسخ به سؤال جابربن عبداللَّه انصارى كه سؤال كرد اولى الامر چه كسانى هستند، فرمود: آنها جانشينان من و امامان مسلمانان بعد از من هستند، اوّل آنها على بن ابيطالب، سپس حسن، سپس حسين، سپس على بن حسين، سپس محمّد بن على كه در تورات به باقر معروف است و اى جابر تو او را درك مىكنى، هنگامى كه او را ملاقات كردى سلام مرا به او برسان، سپس جعفر بن محمّد صادق، سپس موسى بن جعفر، سپس على بن موسى، سپس محمّد بن على، سپس على بن محمد، سپس حسن بن على، سپس هم نام و كنيهام حجّت خدا در زمين و ذخيره خدا در بين بندگان خدا، فرزند حسن بن على، اوست كسى كه خدا شرق و غرب زمين را به دست او فتح مىكند، اوست كسى كه از شيعيان و دوستانش غايب مىشود، غايب شدنى كه بر امامتش ثابت نمىماند مگر كسى كه خداوند قلب او را با ايمان امتحان كرده باشد«.
2)«قالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) لِعَلىٍّ (ع) فى تَفْسيرِ آيَةِ التَّطْهيرِ: يا عَلِىُّ هذِهِ الْايَةُ نَزَلَتْ فيكَ وَ فى سِبْطَىْ وَ الْاَئِمَّةِ مِنْ وُلْدِكَ، فَقُلْتُ: يا رَسُولَ اللَّهِ، وَ كَمِ الْاَئِمَّةُ بَعْدَكَ، قالَ: اَنْتَ يا عَلِىٌّ ثُمَّ اِبْناكَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ وَ بَعْدَ الْحُسَيْنِ عَلِىٌّ اِبْنُهُ، وَ بَعْدَ عَلِىٍّ مُحَمَّدٌ اِبْنُهُ، وَ بَعْدَ مُحَمَّدٍّ جَعْفَرٌ اِبْنُهُ، وَ بَعْدَ جَعْفَرٍ مُوسى اِبْنُهُ، وَ بَعْدَ مُوسى عَلِىٌّ اِبْنُهُ، وَ بَعْدَ عَلِىٍّ مُحَمَّدٌ اِبْنُهُ، وَ بَعْدَ مُحَمَّدٍ عَلِىٌّ اِبْنُهُ، وَ بَعْدَ عَلِىٍّ اَلْحَسَنُ اِبْنُهُ وَ الْحُجَّةُ مِنْ وُلْدِ الْحَسَنِ، هكَذا اَسْمائُهُمْ مَكْتُوبَةٌ عَلى ساقِ الْعَرْشِ، فَسَأَلْتُ اللَّهَ تَعالى عَنْ ذلِكَ، فَقالَ: يا مُحَمَّد هذهِ الْاَئِمَّةُ بَعْدَكَ مُطَهَّرُونَ مَعْصُومُونَ، وَ اَعْدائُهُمْ مَلْعُونُونَ«.
(بحار الانوار، ج 36، ص 336، باب 41، ح 199.)
«پيامبر (ص) درباره آيه تطهير به حضرت على (ع) فرمود: اى على اين آيه درباره تو و دو فرزندم و امامان از نسل تو نازل شده است، (حضرت على (ع) مىفرمايد:) عرض كردم: اى پيامبر خدا، چند نفر امام بعد از شما هستند؟ فرمود: اى على، تو سپس دو فرزندت حسن و حسين و بعد از حسين فرزندش على، و بعد از على فرزندش محمّد و بعد از محمّد فرزندش جعفر و بعد از جعفر فرزندش موسى و بعد از موسى فرزندش على و بعد از على فرزندش محمّد و بعد از محمّد فرزندش على و بعد از على فرزندش حسن و حجّت فرزند حسن، اينگونه نامهاى ايشان بر ساق عرش نوشته بود، از خدا درباره اين نامها سؤال كردم، خداوند فرمود: اى محمّد اينها امامان بعد از تو هستند، پاك و معصومند و دشمنان آنها ملعون هستند«.
3) »«قالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) لِلْحُسَيْنِ (ع): يَخْرُجُ مِنْ صُلْبِكَ تِسْعَةٌ مِنْ اَئِمَّةٍ مِنْهُمْ مَهْدِىُّ هذِهِ الْاُمَّة، فَاِذَا اسْتُشْهِدَ اَبُوكَ فَاْلحَسَنُ بَعْدَهُ، فَاِذا سُمَّ الْحَسَنُ فَاَنْتَ، فَاِذا اسْتُشْهِدْتَ فَعَلِىٌّ اِبْنُكَ، فَاِذا مَضى عَلِىٌّ فَمُحَمَّدٌ اِبْنُهُ، فَاِذا مَضى مُحَمَّدٌ فَجَعْفَرٌ اِبْنُهُ، فَاِذا مَضى جَعْفَرٌ فَمُوسى اِبْنُهُ، فَاِذا مَضى مُوسى فَعَلِىٌّ اِبْنُهُ فَاِذا مَضى عَلِىٌّ فَمُحَمَّدٌ اِبْنُهُ، فَاِذا مَضى مُحَمَّدٌ فَعَلِىٌّ اِبْنُهُ، فَاِذا مَضى عَلِىٌّ فَالْحَسَنُ اِبْنُهُ، ثُمَّ الْحُجَّةُ بَعْدَ الْحَسَنِ، يَمْلَأُ الْاَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلاً كَما مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوراً».
(بحار الانوار، ج 36، ص 306، باب 41، ح 145.)
«پيامبر (ص) به امام حسين (ع) فرمود: از نسل تو نه امام هستند كه »مهدى« اين امّت نيز از ايشان است، هنگامى كه پدرت شهيد شد حسن، و هنگامى كه حسن مسموم شد تو و بعد از شهادت تو فرزندت على، و هنگامى كه على از دنيا رفت فرزندش محمّد، و هنگامى كه محمّد از دنيا رفت فرزندش جعفر، و هنگامى كه جعفر از دنيا رفت فرزندش موسى، و هنگامى كه موسى از دنيا رفت فرزندش على، و هنگامى كه على از دنيا رفت فرزندش محمد، و هنگامى كه محمّد از دنيا رفت فرزندش على، و هنگامى كه على از دنيا رفت فرزندش حسن، و سپس حجّت زمين را از عدل پر مىكند همانگونه كه از ظلم پر شده است».